My dear professor doubts سوالات فلسفی استاد عزیز من

استاد عزیز من یک سوال فلسفی دارند: وقتی می توان عاشق گربه بود  چرا نمی شه عاشق همه آدما بود؟

My dear professor has a philosophical question: if you can fell in love with a cat why can’t you love all humans?

 

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

My dear administration office امور اداری عزیز

اصن دفاع کردن خودش یک بدبختیه کارای اداری بعد دفاع یک چیز دیگه.  امور اداری عزیز می گه که مدرک من دو سال دیگه حاضر می شه!

روی کاغذ پاپیروس هم می خواست چاپ کنه سریعتر در می اومد

The post-defence bureaucracy  is worst than the defence. My dear administration office said that my degree will be ready after two year! I was wondering if they are going to print it on a papyrus.

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

Ideal airconditionerسیستم تهویه ایده ال

استاد عزیر من از سیستم تهویه اتاقش که خیلی پر سر و صداست کاملا راضی است؛ چون باعث کوتاه تر شدن جلسات می شود.

My dear professor is very happy with the air condition system in his room; since it is too noisy and encourages the PhD students to leave the meeting as soon as possible.

نوشته‌شده در استاد عزیز من | دیدگاهی بنویسید

Much more important کار مهمترتر

استاد عزیز من میفرمایند که این روزها برای من وقت ندارند, چون در حال انجام کار مهمتری هستند، ضمنا بعد از اتمام این کار هم وقت نخواهند داشت, چون بعد از آن کار مهمتر تری! دارند.

My dear professor mentioned that he does not have time for me these days since he is doing something more important, moreover, he added, after finishing this important thing he has another much more important stuff to do!

نوشته‌شده در استاد عزیز من | دیدگاهی بنویسید

جلسات هفتگیWeekly Mettings


استاد عزیز من در توجیه وجود جلسات هفتگی فرمودند که، در صورت عدم برگزاری جلسات هفتگی، ممکنه ایشون کلا فراموش کنند که بنده وجود دارم !!!

Trying to justify the weekly meetings, my dear professor, said that if we don’t meet every week, he will forget me completely!!!

نوشته‌شده در استاد عزیز من, جلسه | دیدگاهی بنویسید

Support حمایت


استاد عزیز من ضمن صدور دستور شروع کار پس از ایراد سخنرانی مفصلی در رابطه با اینکه ایشون اصلا از این ابزار جدید سر در نمیاورند، ابراز امیدواری کردن که این ابزار جدید به مزخرفی قبلی نباشه و تاکید کردن که نمیدونن اصلا کمکی از دستشون بر میاد یا نه !!!

After telling me to start working with the new simulator, my dear professor gave me a detailed lecture about how he doesn’t know anything about this new software and wishes that this is not as complicated as the others, although he is not sure if he can do any thing in the other case!

نوشته‌شده در استاد عزیز من | دیدگاهی بنویسید

خوشحال باشیم Be happy

استاد عزیز من اعتقاد دارند که همه دانشجویان دکترا باید خودشان را با هم مقایسه کنند و از اینکه جای همدیگر نیستند خوشحال باشند!!!

My dear professor believes that a PhD student must compare himself with other PhD students and be happy that he is not in their shoes!

نوشته‌شده در استاد عزیز من | دیدگاهی بنویسید

Don’t Worry


استاد عزیز من ضمن ابراز تاسف از اینکه من از گرفتن نتایج دلسرد شده ام, فرمودند: دونت واری! (یعنی نگران نباش)

After feeling sorry for me being desperate for achieving good results, my dear professor told me «Don’t worry!»

نوشته‌شده در استاد عزیز من | دیدگاهی بنویسید

گروه متوسط ها In The Average


استاد عزیز من فرمودند: اصلآ نگران نباش تو جزو نفرات برتر نیستی و جزو بدترین ها هم نیستی, تو در گروه متوسط ها هستی و در این گروه به طور متوسط, همه سرانجام تزشان را تمام میکنند و البته کیفیتش زیاد مهم نیست!
در پایان ایشون دوست داشتند بدونن که آیا بعد از شنیدن این سخنان روشنگرانه من حس بهتری دارم یا نه؟!

My dear proffessor told me: Don’t worry, you don’t belong to the genius PhD student groupe neither to the dump ones, you are in the average and all average PhD students will defend their thesis despite of the quality of their thesis!
At the end he wanted to know if I feel better after his genius talk!

نوشته‌شده در استاد عزیز من | دیدگاهی بنویسید

ما یک گروهیم

ما یک گروهیم
اتاق ما جداست
یا میز من جداست
دانش ما یک چیز است
اما
پروژه هایی متفاوت
از زمین و زمان
بستگی دارد
با چی حال کنیم
یا چی پیدا کنیم

ما یک گروهیم
با هم حرف میزنیم
ولی کم
چایی میخوریم
گاهی دور هم

در گروه ما اساتید است
به مقدار متنابهی
همه با هم قهر
یا
دو تا دو تا دوست

ما یک گروهیم
اما
اونا سفید پوست
ما سیاه پوست
شایدم نامرغوبتر!
و اینجا هنوز برده داری ست
ما علم میکاریم
و هیچی در نمیاد
اما
اونا باهاش پز میدن!!!

نوشته‌شده در شعر | دیدگاهی بنویسید